اولین روز بارانی را به خاطر داری؟
غافلگیر شدیم،
چتر نداشتیم،
خندیدیم، دویدیم
و به شالاپ شلوپهای گل آلود عشق ورزیدیم.
دومین روز بارانی چطور؟
پیشبینیاش را کرده بودی، چتر آورده بودی،
من غافلگیر شدم، سعی میکردی من خیس نشوم و شانه سمت چپ تو کاملاً خیس بود
سومین روز چطور؟
گفتی سرت درد میکند، حوصله نداشتی سرما بخوری،
چتر را کاملاً بالای سر خودت گرفتی و شانه راست من کاملا خیس شد
و چند روز پیش را چطور؟
به خاطر داری؟ که با یک چتر اضافه آمدی
و مجبور بودیم برای اینکه پینهای چتر توی چش و چالمان نرود دو قدم از هم دورتر برویم
فردا دیگر برای قدم زدن نمیآیم.
تنها برو!
دکتر علی شریعتی
موضوعات مرتبط: روز بارانی ، ،
برچسبها:
صفحه قبل 1 صفحه بعد